۱۳۹۱ آبان ۲۲, دوشنبه

جمع تمام اعداد چند میشه؟


1گاهی اوقات یه چیز هایی رو میبینی که  فکر میکنی من راجب همین یه صحنه میتونم یه رمان 500صفحه ای بنویسم ,یه صحنه هایی که فکرت رو به خودش مشغول میکنه .
تصور کن یه روز صبح زمستونی (یعنی خوب آره، همه اتفاق های زندگی من تو زمستون و زیر بارون میوفته، من که هاوایی زندگی نمیکنم) وقتی هم خوابت میاد و هم دیرت شده ،چار تا یکی پله هارو میری پایین که پیر مرد فرتوتی رو میبینی که داره از پله ها پرواز میکنه چنان بی وزن پله هارو یکی یکی میاد بالا که محو دیدنش میشی ،چند ثانیه صبر کنی و بالارفتنشو نگاه کنی ارزش اینو داره که قطار رو از دست بدی ,نه! جدی داره .قطار هر 3دقیقه میره ,تو مدرسه هم مطمئنا کیک شکلاتی بهمون نمیدن که دلم بخواد سر موقع برسم مبادا که از دستش بدم .

2 امروز یکی از پسر های کلاسمون خیلی هنرمندانه نقش یک آلت تناسلی مردانه رو  رو تخته ی کلاس کشیده بود و پشت سر هم اسم دختر های کلاس رو صدا میکرد تا هنرشو نگاه کنیم،تعدادی خندیدن و فحش دادن و تعداد دیگر خودشون رو به کوچه ی علی چپ زدن ، زدن! آره زدن چون امکان نداره یه دختر 16 17 ساله آلت تناسلی مرد رو نشناسه ؟
و از اونجایی که من خیلی خیلی سعی دارم نقش آدم های متفاوت رو بازی کنم و دلم میخواد همه دهنشون از کار های من باز بمونه وقتی نوبت من شد بلند شدم و تشویقش کردم برای هنر بسیار فهیمش و دوربینم رو در آوردم تا عکس بگیرم و به قولی صاحاب اثر خودش شبیه نقاشیش شد .(حالا ممکنه شما فکر کنید کار شاخی نکردم ,اما کردم .)

3 تو راه برگشت یه دختره رو دیدم حدود 7 8 ساله که با مشقت زیاد داشت سعی میکرد گیتارشو طوری حمل کنه که نیوفته زمین ,دسته ی گیتار بیشتر از 20سانت از سرش زده بود بالا و معلوم بود تو دلش مدام داره بد و بیراه میگه که چرا گیتار؟
چرا ولیون نه؟ حتی میتونستم فلوت بزنم
کاور گیتارش مشکی صورتی بود ,یه صورتی خیلی خوش رنگ که از نگاه کردنش سیر نمیشی و پشت کاورش پر بود از زیپ های جور واجور که میتونست کل کتاب های یه دانش آموز پیش دبیرستانی رو جا بده  و خیلی راحت میشد فهمید که همه ی زیپ هارو پر از وسایل کرده . مگه برای گیتار زدن بیشتر از یه دفتر نت احتیاج داری؟ لابد دلیلش هم این بوده که این زیپا رو گذاشتن که من توشون وسیله بزارم وگرنه برای چی یه کاور این همه جیب احتیاج داره ؟
میتونم حدس بزنم که توی جیب ها یه جامدادی ،یه رژ بی رنگ و شاید یه عروسک باربی گذاشته باشه
نه!فکر نمیکنم ای فون 5 اش رو بزاره تو کاور گیتارش مطمئنا ای فونش تو جیب کاپشنش بوده

4 دلیل اینکه بیشتر پست هام شماره گذاری شده این نیست که متفاوت باشم ،اینه که مدام از این شاخه به اون شاخه میپرم و نمیدونم چجوری میتونم پیرمردی که از پله ها پرواز میکنه رو با نقاشی آلت تناسلی مردانه ربط بدم
شاید همه ی اینا تو جیب کاور گیتار اون دختره بوده

۱ نظر:

  1. فک کن یه درصد نشناسن آلت تناسلی مردو.
    کارت اتفاقن خیلی هم عالی بود :))
    منم یه وقتایی شماره می زارم نوشته هامو.

    پاسخحذف