۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

این یک چسناله...!! نـــــــــــــــیست

یه روز تاریک و سرد و بارونی ...وقتی اعصابت از زمین و زمان خیلی بی دلیل خورده...وقتی میخوایی رو تمام ادم های اطرافت بالا بیاری ...وقتی مطمئنی هیچ روزنه ای برای خوشحالیٍٍ ، امروز نداری.
اونوقته که فرشته ی زیبایی سوار بر خر صورتی با چوب دستیش میاد پایین و بهت اجی مجی میکنه ،درست همون موقع که با یه قیافه ی تو هم داری میری تا قارچ و پیازچه بخری در حالی که اب داره از تمام بدنت چکه میکنه ... 
دقیق همون موقعست که اون ادامس های یک کرونی تو جعبه بهت چشمک میزنه و فرشته هولت میده تا بری و یه دونه برداری..تو هم هی خودتو لوس میکنی که نمیخوام ولم کن اما اخرم یه دونه نارنجیشو برمیداری جلوی اون همه ادم هی لیسش میزنی و به بقیه کاری نداری که چجوری نگات میکنن ...بعدم سرگردون دوره خودت میچرخی چون هیچ ایده ای نداری که پیازچه شکلیه و مدام تو خونه رو تصور میکنی که مامان داره باهات دعوا میکنه چون اشتباهی به جای پیازچه سیر خریدی و اینکه به جای ربع کیلو قارچ دو کیلو قارچ خریدی....توی هر موقعی بود حتما اعصابت خورد میشد اما این دفعه میخندی و میگی گوره پدرش .... 
بعد هم یه شیرینی گرم برمیداری از اون ارزوناش ...و میری حساب میکنی ....
خریداتو میزاری تو کیفت و سر پیازچه که از کیفت زده بیرون رو میبینی و بهش میخندی و بلند با صندوق دار خداحافظی میکنی ...
توی اون بارون که شدید تر هم شده با شیرینیت میری بیرون ...همه دارن بالا پایین میدوون اما تویی که با لبخند شیرینیتو گاز میزنی ، چشماتو بستی ، به بیتلز گوش میدی و آروم آروم قدم میزنی
جدی هیچ اهمیتی نداره که خورده شیرینی ها حتی تو سوتینت هم ریخته  شده 
بعدش توجه میکنی که بر عکس همیشه از پله برقی ها با عجله  بالا نمیری و همین جوری وایسادی تا بالاخره خودش برسه یا اینکه مثه یه ادم متمدن پوست شیرینیتو به جای اینکه مچاله کنی دو دستت می ندازیش تو سطل مخصوص کاغذ ها ... و با همین چیزای کوچیک کلی خوشحال میشی ...
یادت میاد که میشه با چیزای کوچیک خوشحال بود ... یه چیزی که انگار اولین باره داری حسش میکنی
خوب البته آخرش وقتی حسابی پاهات درد گرفت ،تو سرما سگ لرز زدی و موش ابکشیده شدی اتوبوس با یه ربع تاخیر میاد و همشو از تو دماغت در میاره و میشی همون ادم خط اول

پ.ن : شما هیچ کدومتون نمیتونید اون فرشته ی سوار بر خر صورتی صورتی رو ببینید .منم نمیتونم حتی نمیدونم خرش صورتیه یا نه ؟ اما دوست دارم صورتی باشه

پ.ن2 :هیچ ایده ای ندارم که چرا تمام این مدت خودم رو تو صدا زدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر